۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

نخ نبات انقلاب و پیروزی جنبش


می‌گویند اگر در محلول فوق اشباع شکر (یعنی آب را تا نقطه جوش گرم کنیم و مرتب داخل آن شکر بریزیم تا اشباع شود) یک نخ قرار دهیم، بلورهایی را مشاهده می‌کنیم که دور نخ جمع می‌شوند و نبات را به وجود می‌آورند. مصداق بارز آن را باید در کشوری به وسعت ایران و با رژیمی به دیکتاتوری، و وحشی‌گری مُلا‌ها که در‌واقع خجالت تاریخ هستند باید دید، که چگونه بدون نخ نبات جنبش که همان ضرورت رهبری آن است، این رژیم سرنگون نخواهد شد.

پس بی رودربایستی هر آن کس که قلبش برای ایرانی آزاد و آباد و رها می‌تپد از هر دسته و گروه و طرز فکر خاصی که باشد، باید برای این مقطع از جنبش مردم رهبری ذیصلاح را مُعرفی کند کافی است به 20 ، 30 سال گذشته ایران نگاهی بیاندازیم.

از اینکه رژیم ضد بشر مُلاها باید سرنگون شود هیچ اختلاف نظری نیست و مردم کاملاً اثبات کرده‌اند که با این رژیم کنار نمی‌آیند چون در‌واقع اصلاح پذیر نیستند و هیچ نظر مخالفی را نمی‌پذیرند و با آن با قهر برخورد می‌کنند از کردستان و قزوین تا جنبش دانشجویی در سال 78 و... تا همین جنبش سبز، و هر بار کسی را علم کردند تا بتوانند حرکت‌های قهرآمیز مردم را کانالیزه کنندو او را نخ جنبش کردند تا به جیب همین رژیم بریزند این را به صراحت، آخوند هفت خط خاتمی گفته بود که ( معاندین نظام را به مخالفین و مخالفین را به منتقدین و منتقدین به موافقین تبدیل خواهم کرد )


مگر خیلی ‌ها خجالت را کنار نگذاشتند و نمی‌گفتند که خاتمی همان مصدق زمان است و هشت سال با حضورش سرکوب را ادامه دادند و رشوء و دزدی و فحشاء را هم به اوج رساندند و خاک به چشم مردم ریختند و مگر گنجی و غیره را دور دنیا نمی‌گردانند و از ضرورت آزادی بیان صحبت نمی‌کردند و در گوشه کنار از رهبری آقای موسوی، و ازحمایت ایشان در انتخابات دم نمی‌زدند ، حالاکجا هستند که این رژیم دمار از روزگار این مردم در آورده است .

آخر مگر بدون دانشگاه و سختی و درس خواندن و... می‌شود پزشک و معمار و مهندس شد! یعنی این که یک رهبر یک گذشته‌ای می‌خواهد و باور کنید هیچ وقت در هیچ کجای دنیا مار و افعی کبوتر نزائیده است مگر همین آقای موسوی و کروبی که آن حرف‌ها را در مناظره تلویزونی « که البته با رعایت تمام کُُدها، مثلاً هیچ وقت از آزادی و کشتار سال 67 دم نزدند » علیه یکدیگر بحث و جدل می‌کردند و بعد سر مسائل اساسی کاملاً کوتاه می‌آمدند. آیا می‌شود رهبری جنبش را بدست چنین کسانی داد؟

مردمی که در خیابان‌ها فریاد می‌زنند « مرگ بر اصل ولایت فقیه» چه هم‌خونی با این آقایان دارند البته نا گفته نماند که ای کاش تکرار می‌کنم ای کاش این آقایان نه جلوی حرکت‌های مردمی علیه آخوندها، بلکه در کنار آن‌ها می‌ماندند و رهبری را هم از آن خود می‌کردند و این مردم را تنها نمی‌گذاشتند یک ضرب‌المثل ایتالیایی است که می‌گوید « ریاضیات یک نظریه نیست بلکه اثبات شده است » این‌ها هم اثبات کردند که اهل این کارها نیستند .

مگر در دوران نخست وزیری همین آقا قتل عام زندانیان سیاسی نبود و مگر … این مردم تمام راه حل‌های مسالمت آمیز را امتحان کردند و بالاخره امروز به نقطه‌ای رسیدیم که ولایت فقیه با عنتر خود احمدی‌نژاد یک دست یک پایه آنچه که می‌خواهند علیه این مردم می‌کنند و آقایان باصطلاح رهبر هم کاملاً کوتاه آمدند و پاچه مقاومت را گرفتند

خب این جاست که باید مردم رهبر واقعی این دوران خود را پیدا کنند، که کمی جلوتر از حرکت‌های توده‌ای حرکت کرده و ریسک آن هم، هر چه که باشد بپذیرد و دارای تشکیلات هم باشد و کار نیروهای مترقی و روشن‌فکر هم خارج از هر طرز تفکر خاصی که دارند باید این باشد. و اگر در‌واقع نمی‌خواهند باز هم این حرکت بزرگ توده‌ای سرکوب شود . آن رهبری ذیصلاح را باید به مردم معرفی کنند و دور این نخ نبات جمع کنند .

نظر نگارنده حمایت از این شعار سرنگونی است . مرگ بر خامنه‌ای - درود بر رجوی . چرا رجوی ؟ واقعاً باید کمی به گذشته رجوع شود و با صداقت تاریخ معاصر را نفی نکرد. مگر همین رجوی که بعد از 7 سال شکنجه و زندان‌های ساواک شاه آخرین زندانی سیاسی آزاد شده بدست مردم در سال 57 نبود ؟

مگر همین رجوی نبود که برای حداقل فضای آزادی سیاسی باقی‌مانده از سقوط شاه و نفی مبارزه قهرآمیز ، تمام راه‌های سیاسی را با پذیرش ده‌ها شهید و با صبر و بردباری به مدت دو سال و نیم با تلاش و کوشش به پیش برد

مگر روزنامه همین رجوی و تشکیلاتش نبود که تا قبل از 30 خرداد سال 60 در آخرین قطرات باقی‌مانده از انقلاب ضد سلطنتی تیراژ آن به یک میلیون رسید.

مگر در حمایت همین رجوی در انتخابات اوٌلین دوره ریاست جمهوری تقریباً تمام نیروهای مترقی و دمکرات ایرانی در آن دوران به جزء دار و دسته حزب جمهوری اسلامی خمینی و حزب توده، تمامی از او حمایت نکردند بودند که در‌واقع اگر خود خمینی وارد نمی‌شد و علیه کاندیداتورری ایشان فتوا نمی‌داد همان موقع این جماعت ضد تاریخ و انسان، جارو شده بودند و ملت رها شده بود.

مگر همین رجوی نبود که زن و بچه و خانواده متحدین خود در شورای مٌلی مقاومت را در حد امکان از چنگال رژیم بیرون آورد و بچه شیرخوار خود و اشرف قهرمان و خواهر خود مُنیره و ...که بعداً بدست خمینی به شهادت رسیدند را در ایران نگذاشت .


مگر همین رجوی که امروزه بعضی‌ها به او می‌گویند که اسلامش از اسلام خمینی بدتر است، نبود که برای وحدت بین تمام نیروهای مترقی، در انتخابات مجلس سال 58 به جزء کاندیداهای مجاهدین در برگه خود به کاندیدای سازمان چریک‌های فدایی و نیروهای مٌلی هم رأی داد، که بعدها این رأی که می‌بایست مخفی می‌بود را از طرف حزب حاکم بیرون کشیدند و بر علیه او استفاده کردند.

مگر همین رجوی نبود که بعد از 30 خرداد سال 60 که دیگر پاسداران ظلمت هیچ راهی را برای ذره‌ای مبارزه سیاسی نگذاشته بودند با سازمان و متحدان خود لحظه‌ای از مبارزه با رژیم ضد بشری آخوندها کوتاه نیامد، و کسی که ذره‌ای در مبارزه دست داشته باشد می‌داند که خمینی هم با دار و دسته‌اش و با خرج کردن ثروت مردم ایران، برای از بین بردن رجوی و متحدانش ذره‌ای کوتاه نیامده است.

مگر برای خوش رقصی در مقابل این رژیم کُد لازم، مخالفت با همین رجوی و تشکیلاتش و سازمانش نبوده است و مگر همین مزدور مالکی برای پیش‌برد خطوط ولایت فقیه در مردادماه سال گذشته دست به آن جنایات ضد بشری در اشرف نزد.

مگر برای افشاء این رژیم در سازمان‌های بین‌المللی، افراد و سازمان همین رجوی، منجمله برادر شهیدش کاظم رجوی نبود که با متحمل شدن فشارهای بسیار زیاد، این سازمان‌ها را وادار کردند تا بیش از 50 بار برای نقض حقوق بشر رژیم ملٌا‌ها را محکوم کنند. آیا ذره‌ای سر حقوق مردم ایران کوتاه آمدند؟

مگر وقتی بمب باران سال 1991 از طرف آمریکا و متحدانش در عراق صورت گرفت و مجاهدین می‌بایست فرزندان خردسال خود را از زیر بمبارا‌ن‌ها نجات می‌دادند، همین رجوی نبود که دستور داد که فرزند خود آخرین نفر باشد که از عراق خارج می‌شود

سرتان را درد نیاورم که واقعاً این مگرها احتیاج به یک کتاب قطور دارد . پس باید او را به مردم بیشتر معرفی کرد و نوارهای آموزشی که در این دوره برای جوانان پرشور ایران پر کرده است را به دست آنان رساند و باور کنید نه به خاطر خود او که بارها گفته است که بجز تدریس کردن و معلم بودن هیچ پُست و مقامی نخواهدگرفت .

به خاطر رهایی مردم ایران از دست این رژیم ضد بشر این نخ را باید در میان جنبش برد و تبلیغ آن را کرد ...پس مرگ بر خامنه‌ای درود بر رجوی (مسعود و مریم )
علی افشار فروردین 89