۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

دست از سر مصدق بردارید


وقتی فیلمی که از طرف رژیم پخش شد و عده ای را آورده بودند تا از ظریف وزیر امورخارجه ملاها در مماشات استقبال کنند، این جماعت شعار میدادند (وزیر اهل منطق یاد آور مصدق و یا امیر کبیر زمان) . قبل از هر چیز این شعار لگد محکمی از طرف این جماعت به قبر خمینی بود چون او بود که می گفت اسلام از مصدق سیلی خورده است، آنها حتی تحمل اسم خیابان مصدق (پهلوی سابق) و یا خیابان حنیف نژاد (شاهپور سابق) که مردم پس از سقوط پهلوی روی این خیابانها گذاشته بودند را هم نداشتند. 


 پس این جماعت مفتخوار که امروزه به خاطر مقاومت مردمی و افشاگریها و فدای حداکثر این مقاومت که آنها رامجبور کرد تا از موضع ضعف کامل و با زیر پا گذاشتن خطوط قرمزی که ولی فقیه ارتجاع برایشان ترسیم کرده بود بر سر میز مذاکره با شیطان بزرگ بنشینند و تن به قبول یک سری از خواسته های آنها بدهند و این را هم می دانیم رژیمی که بیش از سی سال با صرف میلیاردها دلار برای پروژه اتمی خود، نمی تواند به این سادگی ها دست از این خواسته خود بکشند و مطمئنا به زودی تضادهای این توافق نیم بند(که تا این لحظه ولی فقیه ارتجاع هیچ موضعی بر ضد یا به نفع آن نگرفته است) به درونشان خواهد ریخت وآنها را هر چه سریعتر به سرنگونی و زباله دان تاریخ نزدیکتر خواهد کرد

اما مسئله ای که اینجا مطرح است برچسب های ناچسب ومقایسه این جماعت با بزرگ مرد تاریخ ایران زمین مصدق کبیر است. به یاد داریم که به آن شیخ هفت خط خاتمی می گفتند مصدق زمان و با هشت سال ریاستش در راس قدرت اجرایی این رژیم چیزی به جز فقر و فحشا و قتلهای زنجیره ای و گرانی و اعدام و.... به ارمغان نیاورد و بعد از او احمدی نژادی آمد که فرقش با استحاله گران با آن قیافه کریه اش این بود که ورقهای ملاها را از رو بازی می کرد و قطعنامه های سازمان های حقوق بشری و تحریم ها را ورق پاره هایی می دانست که باید با آنها خودشان را پاک کنند. و حالا نوبت رسیده به جناب حسن کلید سازکه در اعدام رکورد دار جهان است و بیش از هزار اعدام در یک سال داشته است و به دنبال آن اسید پاشی و ... در مملکتی که برای یک اطلاعیه از مجاهدین طرف را زندان و شکنجه و اعدام می کنند ولی اسید پاشها دارند راست راست در خیابانها در پی شکار دختران بی دفاع وطن میگردند. 


حال بایست گفت، این جماعت آدمخوار کجا و آن رهبر کبیر ضد استعماری کجا، در دوران ایشان کمر استعمار پیر که می گفت: آفتاب درسرزمینهای ما غروب نمی کند را در دادگاه لاهه به خاک نشاند و پیروز بیرون آمد که در آخر در یک کودتای ضد خلقی با همکاری شاه و شیخ و شعبان بی مخ و .......سقوط کرد و پس از اعدام یار با وفایش دکتر حسین فاطمی به تبعید رفت ولی شما هنوز به هیچ چیزی نرسیده اید و ای کاش بتوانید این جام زهر را به طور کامل در حلقوم ولی امرتان بریزید، این همان خواسته مردم و مقاومت ایران است.

پس دست از سر آن بزرگ مرد بردارید که به شما هیچ ربطی ندارد و همین آباء واجداد شما بودند که باعث سقوط آن راد مرد شدند .به قول شاملو:
ای کاش میتوانستم یک لحظه میتوانستم ای کاش 

بر شانه های خود بنشانم این خلق بیشمار را 
گرد حباب خاک بگردانم 
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند.

و در اخر :

باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد 
که مادران سیاه پوش
داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد 
هنوز از سجده ها سر بر نگرفته اند
علی افشار 19/01/1394

۱۳۹۳ آبان ۶, سه‌شنبه

قتل های زنجیره ای، چماق، اعدام و اسید پاشی، نمایش اعتدال در رژیم ملاها


حدود هفده سال پیش در دورانی که رژیم آخوندها پس از دادگاه میکنوس در یک ایزولاسیون بین المللی به سر میبرد و حکم جلب سران رژیم از طرف دادگاه آلمان صادر شده بود، برای خروج از این بحران آخوند هفت خط خاتمی با لبخند و برخورد تمدن ها و شعار آزادی، چیزی که رابطه اش با این جانیان مثل جن و بسم الله است و همچنین با حمایت اربابان جهان به ریاست جمهوری این رژیم برگزیده شد که باز هم صدای رسای این مقاومت بلند بود که مار وافعی هیچوقت کبوتر آزادی نخواهد آورد و در دوران این شارلاتان عمامه دار، قیام سال 88 و قتلهای زنجیره ای را از خود به ارث گذاشت.

و پس از هشت سال سرکوب بالاخره از رحم این جانیان احمدی نژاد از صندق های تقلب ولایت فقیه بیرون آمد و فرق آن با خاتمی در این بود که ورق های ولایت دجال ها را از رو بازی میکرد. ولی این بار با مشکلی اتمی به خصوص پس از افشاگری های این مقاومت روبرو شدند و دنیا یقه آن ها را چسبیده و مجبور شدند برای خروج از این تحریم ها از چهار کاندیدای صافی رد شده شورای نگهبانان جنایت بالاجبار آخوند شارلاتان دیگری به نام روحانی را از صندوق های خود بیرون بیاورند که باز هم با لبخند بتوانند مقاصد شوم خود، به خصوص تحریم ها را رد کنند. اما نمیدانسدند که دوران این دجال گری ها گذشته است و مسئله اتمی رژیم به آخر تسویه حساب رسیده است.

از یک طرف این آخوند کلاه بردار از آزادی و این که به زور نمی شود انسان ها را به بهشت و جهنم فرستاد و از طرف دیگر اعتراضات مردم به جان آمده از فقر و خفقان و ... دست به اعدام های وحشیانه زده است بخصوص آخری آن قتل دختر معصوم ریحانه جباری که قلب هر انسان آزاده ای را به درد آورده است و در کوچه و خیابان های ایران عزیز به سروصورت دختران اسید میپاشند وسران رژیم بخصوص این آخوند شیاد آن را محکوم میکند. این رژیم از بدو به قدرت رسیدن جریان چماق داری را سازمان میداد ولی هیچ یک از مسولین رژیم به گردن نمیگرفت،آقای رجوی راجع به این پدیده شوم بعد انقلاب ضد سلطنتی گفته بود این پدیده را اگر بخواهند میتوانیم در نطفه خفه کنیم.

بعد از این فالانژها در سیر تکاملی خود به موتورسوارهای با چماق تبدیل شدند تا تظاهرات های ضد رزیم را سرکوب کنند. چه کسی نمی داند که پدرخوانده ی داعش همین رژیم ضد بشری است و حکومتی که این مرتجعین دنبال آن هستند، خمینی سی و پنج سال پیش محقق کرده است و اگر آن ها هنوز خارج از کشور موفق به جنایت نشده اند ملاها با چاقوی آشپزخانه بختیار و قاسملو و فرخزاد را به قتل رساندند. اگر این آخوند لبخند شیطان، روحانی خود را از اعدام و اسید پاشی مبرا میداند و میگوید به ما ربطی ندارد و ما به زور کسی را به بهشت و جهنم نمی فرستیم، پس اگر نمیتوانی کاری بکنی در مقام ریاست جمهور این رژیم یعنی بالاترین قدرت اجرایی می توانی استعفا بدهی اما میدانیم که این طور نیست و از جنس همان خاتمی هفت خط است یعنی جناح خندان سرکوب که کارش خاک پاشیدن به چشم مردم وکار دیگر هم فکرانش اسید پاشیدن به روی دختران بی دفاع است، پدر بزرگ این ها از روز به قدرت رسیدن گفته بود یا روسری یا توسری اما بایست این ها از ایران جارو شده و به سزای اعمال خود برسند و جای پای آن ها را برای پاک کردن از خاک پاک ایران زمین بایست با هفت دریا شست.

در اینجاست که میباید به قهرمانان اشرفی محصور در زندان لیبرتی درود فرستاد که تمامی زندگی مادی خود را رها کرده و با عزم و فدای ماورای طاقت انسان در راه آزادی خلقشان میکوشند تا ریش و ریشه ی این قاتلان را هرچه زودتر بخشکانند و به اثبات رساندند که از درون این رژیم هیچ اعتلایی متصور نیست و میباید به کمکشان شتافت تا لکه ننگ این کفتاران و این ملایان ضد بشر را از خاک ایران زمین این زیباترین وطن پاک کرد. 2014/10/27

۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

جام جهانی فوتبال و خاطره تاریخی و فراموش نشدنی لیون فرانسه

       


با قهرمامی آلمان در مقابل آرژانتین تب فوتبال که این روزها جهان را فراگرفته بود به پایان رسید، اما خاطره تاریخی لیون در 31 خرداد سال 77 هیچ وقت فراموش نخواهد شد، چرا به قول مفسر ورزشی ایتالیا که در آن روز تاریخی میگفت"در لیون ِ فرانسه بازی بین ایران و آمریکا بیشتر از ورزش فوتبال، جنگ مقاومت ایران با رژیم ملاها بود".
البته بعد از به روی کار آمدن رژیم مرتجع و ضد بشری آخوندها، آفت این جانیان به همه قشر و طبقه جامعه از جمله ورزش ضررهای خاص خودش را زده است مثل تعداد بیکاران،سکته جوانان،اعتیاد، فحشا و ... که اصلا آمار آن قابل مقایسه با دیکتاتوری سلطنتی نیست.

در سال 57 که تیم ملی ایران به جام جهانی آرژانتین راه یافت از آسیا و اقیانوسیه فقط یک تیم به بازی های نهایی جام میرفت و در این قسمت جا دارد که یاد حبیب خبیری بازیکن تیم ملی فوتبال ایران که در راه مبارزه برای آزادی در سیاه چال های خمینی با شکنجه های فراوان به شهادت رسید را گرامی بداریم. بگذریم اما از آن سال به بعد یعنی بعد از سقوط رژیم شاه، نه بار در کشورهای متفاوت جام جهانی برگزار شده است و سهمیه آسیا و اقیانوسیه چهار برابر بوده ولی تیم ایران فقط سه بار به این جام ها راه یافته است و از این سه بار، یک برد ،سه مساوی و هشت باخت داشته است و آن تنها پیروزی بر تیم ملی آمریکا بوده است که یاران و هواداران این مقاومت استادیوم لیون را به لرزه درآورده بودن.پس با یادی از جام جهانی 1998 در فرانسه چند خطی مزاحمتان میشوم.

چند ماه قبل از شروع مسابقات در فرانسه در قرعه کشی های مربوطه که انجام شد تیم ملی ایران با آمریکا در یک گروه افتادند و این مسابفه در روز 31 خرداد برگزار می شد که مقاومت ایران تصمیم گرفت تظاهرات باشکوه 30 خرداد را که روز زندانیان سیاسی و شهدای خلق است وهر ساله در یکی از کشورهای اروپایی برگزار می شد را در استادیوم لیون برگذار کند به خاطر اینکه دوربین های زیادی از دنیا که خیلی از آن ها ورزشی هم نبودند در لیون برای این بازی زوم می شدند و این مقاومت نیز می بایست شاهکار خود را که همواره چیزی نیست جز رهایی خلق در زنجیرش در معرض دید جهانیان می گذاشت، باور کنید وقتی یاد آن روزها میافتم که چطور این مقاومت برای مبارزه با این جانیان با سوزن کوه کنده است و کارهای نشدنی را انجام داده است غرق در حیرت می شوم!

به هرحال روزی که بلیط ها به صورت اینترنتی فروخته میشد تمامی هوادران در اقصی نقاط جهان بسیج شدند و تا آنجا که در توان داشتن بلیط های بازی ایران –آمریکا را خریدند و تا اینکه روز مسابقه فرا رسید و مثل همیشه انبوه دوستاران رهایی مردم ایران و یاران مقاومت به سمت استادیوم لیون سرازیر شدند و دسته های کوچک و بزرگ در اطراف استادیوم شعارهای ضد رژیم و تحقق دموکراسی در ایران را سر می دادند. و اما باز هم بندوبست و بازهم زد و بند با دنیای مادی کشورهای دموکرات که برای منافع های کلان خود میخواستند به کمک رژیم آخوندها بشتابند و باز به خاطر همین منافع از بردن پرچم و عکس های رهبری به استادیوم جلوگیری می کردند اما با حل این تضاد مثل برعکس پوشیدن پیراهن ها با عکس رهبری و خیلی چیزهای دیگر وارد استادیوم شدیم.  

به واقع همانطور که خبرنگار ایتالیایی گفته بود، جنگ مردم و مقاومت برای آزادی بر علیه رزیم ضد بشر ملاها بود،که جمعیت یک صدا این شعارها را سر می داد و بالن های تصاویر خانم رجوی در حال پرواز در آسمان استادیوم بود که یکی از آن ها بر روی زمین نشت،هرکس که در آن روز در این استادیوم بود کاملا این صحنه را به یاد دارد و نشان داده شد که این مقاومت در هر فرصتی که توانسته، پوزه رژیم را به خاک مالیده است و خواسته های مردم ایران را جهانی کرده است.
و در آخر تنها پیروزی تیم ملی ایران در مسابقات جهانی فوتبال در روز 31 خرداد سال 77 روز زندایان سیاسی و شهدای خلق از خاطره تاریخ هیچگاه  فراموش نخواهد شد.

                                                                                                                     علی افشار       20/07/2014

۱۳۹۳ تیر ۱۶, دوشنبه

ایستادگی اشرف و میتینگ با شکوه ویلپنت


از 30 خرداد سال 60 یعنی از آخرین اتمام حجت رهبری و مقاومت مردم با خمینی دجال بر سر خواسته های بر حق مردم برای آزادی که از انقلاب ضد سلطنتی انتظار داشتند 33 سال می گذرد و در این مدت دو چیز برای همگان و مردم آگاه ایران روشن شده است"یکی آن دیو صفتان که با بند و بست با اربابان جهان بر مسند قدرت نشستند و از همان اول بر علیه خواسته های مشروع ملتی نجیب به ستیز بر خواستند از قبیل " حجاب اجباری وحمله به مردم زحمتکش کردستان و.........که در حوصله این نوشته نیست و در طرف دیگر مقاومتی زنده وسرشار از عواطف انسانی که پس از روی کار آمدن خمینی با طاقتی فرای انسان برای روبرو نشدن با مبارزه قهرآمیز هر آنچه در توان داشت با دهها شهیدانجام داد و بالاخره در مقطع 30 خرداد 60 و با تظاهرات 500 هزار نفری ، اتمام حجت تاریخی خود را با رژیمی اعلام کرد که هیچ راه مسالمت آمیزی را نگذاشته بود.

از آن روز به بعد این رژیم جنایتکار با اعدام وشکنجه وقتل عام های 60 و67 و صدور تروریسم با کمک اربابان جهان به حکومت ضد بشری خود ادامه داده است وهر سال این مقاومت برای گرامیداشت شهدای خلق و زندانیان سیاسی وروز رهایی مریم پاک از دست بند وبستهای دنیای مادی،تظاهرات ومیتینگهای با شکوهی برگزار می کنند و اما تظاهرات امسال از ویژگیهای خاصی بر خوردار بود چرا که دنیا بالاخره خطر بنیادگرایی را که خانم رجوی سالها پیش گفته بود " چه بسا خطرناک تراز بمب اتمی این جنایت پیشگان است" از نزدیک احساس می کنند مانند عراق،سوریه،لبنان و هر کجایی که این ملاها با کمکهای غیبی! دست بازی داشتند همچون نمونه حمله به اشرف که این آخوند ها با مزدور جیره خوار خود مالکی و دیگر اربابان دنیا که در نهایت به تاریخ جوابگو خواهند بود ،رفته بودند که با تمامی توان و پشتیبانی نظامی رژیم فاسد ملاها کار مقاومت و شیر زنان وکوه مردان مستقر در اشرف و لیبرتی که تمامی هستی مادی خود رافدای رهایی  خلقشان کرده بودند یکسره کنند، وقطعا همگان ازاین حملات وبه شهادت رساندن اشرفیان خبر دارند.
واین بار با علم کردن مار هفت خط دیگری مثل روحانی تحصیل کرده در دانشگاه رذالت خاتمی و قبول جام زهر اتمی می خواستند الترناتیو دموکرات این مقاومت را بی رنگ کنند،اما غافل از این که رهبر دور اندیش وپاکباز این مقاومت آقای رجوی که در سال 2003 پس از بمباران قرارگاههای مجاهدین گفته بود که اگر اشرف ایستادگی کند دنیا را به ایستادگی مجبور خواهد کرد. خودمانیم ،چه کسی آن روزههای سخت این حرف را جدی می گرفت جز خود اشرفیان که همه چیزشان را گذاشته بودند، نه حتی تمامی هواداران این مقاومت. خودم را می گویم که با چشمان اشکبار صحنه را بدون دورنمای رهایی می دیدم ، چرا که می فهمیدم چطور جنبشهای آزادی بخش را با همکاری جهان سرمایه داری از بین برده بودند.
ولی حالا در سالن قسمت جلوی میتینگ ویلپنت هستم وبا چشمهای خود می بینم که چطور آن ایستادگی که رهبر این مقاومت می گفت در این جا به بار نشسته است،به دو طرف صحنه می نگرم مملو از میهمانان بشر دوست بیشتر از سالهای گذشته است ،به پشت نگاه می کنم انبوه جمعیت با کلاههای زرد و پرچم شیروخورشید که این هم بیشتر ازسالهای گذشته است.
من امسال با زحمات بسیار شخصیتی را به این میتینگ از ایتالیا دعوت کرده بودم که قبلا رابطه خوبی از جو سازی هایی که بر علیه مقاومت شده بود با ما نداشت وقتی دراواخر برنامه به اونزدیک شدم ایشان در حال کف زدن بود وبه من گفت به واقع تا به حال همچنین سازمان وسازماندهی وعشق و عاطفه به دموکراسی و رهایی را ندیده بودم و این بار او از من تشکر میکرد برای دعوتش و ادامه داد هر کس این میتینگ را حتی از طریق ویدیو ببیند و ذره ای شرف در او باشد از شما و رهایی مردمتان پشتیبانی می کند.
پس باید قبول کنیم که ایستادگی اشرف وعظمت ویلپنت چیزی نیست جز رهایی ملت ایران .


                                                                                                                         علی افشار 60/70/2014 رم

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

دو بسیج در آستانه تظاهرات27 ژوئن



یکی شورای ملی مقاومت و یارانشان و دیگری شورای خیانت به ملت و آرمانهایشان.
قبل از شروع این چند خط باید توضیح دهم چرا این شورا را شورای خیانت به آرمانهای ملت میدانم؛ اگر قبول داشته باشیم که مردم ایران در زیر فشارهای اقتصادی نبود آزادی, اعدامهای خیابانی ؛ حجاب اجباری و فشار و اعدام بر زندانیان سیاسی و هزاران فشار دیگر با این رژیم به هیچ عنوان سر سازگاری ندارد و با اولین فضای بدست آمده مثل قیام سال 88 شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه داده است و اگر قبول داشته باشیم که تنها و آلترناتیو سازمان یافته ایرانی ( چرا که مجاهدین در شهر پر شرف اشرف و امروز در زندان لیبرتی و تمامی اعضا و هواداران آن در ایران و تمامی جهان از کره مریخ نیامده باشند) همین شورای ملی مقاومت است و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه از طرف همین مقاومت به عنوان سازمان پیشرو به میان توده ها برده شده است و رژیم ضد بشر ملاها از ترس سقوط خود از هر تجمع بر علیه خود چه در ایران وچه در خارج از کشور که این شعار راه گشا را بدهد با تمامی قدرت و خرج پول بدست آمده از منابع طبیعی این ملت سعی در جلوگیری آن میکند؛ پس حالا قبول دارید که هر کس و یا کُر مشترک که بر علیه آن برخیزد شورای خیانت به آرمانهای ملت بدانیم.
دیروز مقاله ؛؛ باز هم لیبرتی و باز هم جان ساکنان لیبرتی ؛؛ جناب یغمایی مندرج در سایت پژواک مصداقی خائن 27.04.2014 را میخواندم با خود میگفتم چرا بعد از مدتی باز فیل آقای یغمایی یاد هندوستان کرده و باز پاچه رهبری پاکباز این مقاومت و شورای آن را گرفته است ؛. دیدم بله بسیج تظاهرات 27 ژوئن امسال کار خود را قبل از انجام آن کرده است و رژیم ملاها و دوستان غیر مستقیم خود را بر علیه این تجمع بزرگ شروع کرده است .
آقای یغمایی در مقاله خود یکسری اسم که بعنوان دایۀ مهربانتر از مادر برای جان ساکنان لیبرتی با چشمهای خیس تمساح گونۀ خود به این شکل قطار کرده است ؛ شکری ؛ دکتر قصیم , محمد رضا روحانی, ایرج مصداقی , عاطفه اقبال , همنشین بهار......... و ادامه میدهد ,, حتی اگر تک تکشان مشتاق شهادت باشند آنها را باید نجات داد ,, واقعا نمیفهمم منظورشان چیست !اما این جانب به خاطر کارم از نزدیک میبینم که برای نجات جان تک تک این انسانهای والا چه اقدامهایی میشود و این مقاومت و رهبری آن با خرج خودشان چه زحماتی میکشند تا بتوانند هر چه زودتر آنها را خلاف میلشان از حاکمیت مزدورانی مثل مالکی به اروپا و آمریکا ببرند و تا این لحظه توانسته اند مقدار کمی از آنها را از آنجا خارج کنند و حالا از این آقایان در شورای اعلام نشده شان میپرسم به واقع بدون گرفتن پاچه رهبری مقاومت چه اقدامی عملی برای نجات آنها کرده اند ؟ این عمل پیشکشتان ! و باز به خاطر کارم در ایتالیا شاهد گریختن روزانۀ دهها جوان از جهنم رژیم ملاها هستم که با خطرهای فراوان خود را به ایتالیا بعنوان اولین ساحل نجات رسانده اند و تقاضای پناهندگی میکنند. و در ایران عزیز شاهد مقاومت زندانیان سیاسی در بند 350 به همراه خانواه هایشان که از آرمانهای آزادی به دفاع برخواسته اند هستم و تنها کسانی که برای دفاع از این زندایان سیاسی و آرمانهایشان با دهها تظاهرات در گوشه و کنار دنیا انجام داده اند همین شورای ملی مقاومت و یاران اشرف نشانشان هستند.
حال از جناب یغایی و دوستانش که اسم آنها را در مقاله خود قطار کرده است خواهشمندم , نه برای اشرفیان , بلکه به خاطر مقاومت زنداینان سیاسی بند 350 از میز کامپیوتر خود بلند شده و کمی قدم رنجه فرمایند و در مقابل سازمان ملل , و هر جایی که آقایان تشخیص میدهند تجمع کنند و از حقوق آنان دفاع کنند , اما میبینیم و میدانیم که این آقایان اهل این کارها نیستند.
پس حق به این جانب بدهید که در بسیج هواداران شورای ملی مقاومت که بد جوری رژیم را به وحشت انداخته اند بگوییم شورای خیانت به آرمانهای ملت.
در اینجا از ایرانیان شرافتمند میخواهم که برای سقوط رژیم جنگ و جنایت ملاها در بسیج 27 ژوئن هر چه گسترده تر شرکت کنند.
علی افشار07/05/2014 منبع آفتابكاران

۱۳۹۲ دی ۲۵, چهارشنبه

خون اشرفی می‌جوشد، جهان می‌خروشد، شاعر رذل می‌سوزد!

شهید والامقام اشرف رجوی بعد از قتل عام سال 60 می گفت «جهان خبردار نشد که بر مردم ایران چه گذشت و برای تعریف جنایات این رژیم باید لغت جدید ابداع کرد » از آن موقع سالها گذشته است و این رژیم ملاها هنوز مردم ما را در بند کشیده است و بر علیه مقاومت مشروع آن هر آنچه در توان داشت، کرده است پس برای مبارزه با ملاها باید با حداکثر فدا وارد شد و به قول رهبر مقاومت آقای رجوی « چاه اختناق و دجالیت این رژیم بسیار عمیق است پس برای مقابله با آن، قله فدای مجاهد خلق باید بس بلند باشد »
مقاومت ایران بر علیه ملاهای ضد بشر و برای دمکراسی و رهایی مردم ایران بیش از 120 هزار شهید داده است که بیشتر این شهدا قبل از سال 67 و قتل عام زندانیان سیاسی به فرمان روح پلید شیطان خمینی بوده است. اما از سال 2003 میلادی و سقوط دولت قبلی عراق به دست آمریکا و متحدانش و تحویل آن به رژیم ضد بشر ملاها، بجز ده ها کشته روزانه با بمب های ساخت ایران و اعدام برای مردم عراق چیزی به ارمغان نیاورده است و این دولت دست نشانده با همکاری پاسداران ظلمت به خصوص پس از خروج آمریکا از عراق و تحویل حفاظت اشرف به دست قاتلان فرزندان قهرمان ایران، با حملات و موشک باران بر علیه مقاومت، از اشرفی ها شهدای والامقامی گرفته است که هر کدام از آنها افتخار هر ایرانی با شرف است و راجع به آنها به واقع می توان کتابهای جدیدی از فدا نوشت و خون آنها نگذاشته است که یاد 120 هزار شهید راه آزادی به فراموشی سپرده شود و همچنان کارزار مقاومت برعلیه رژیم ملاها و رهایی مردم ایران ادامه دارد. به خصوص پس از جنایت هولناک 10 شهریور و موشک باران 5 دی امسال، برای محکومیت این جنایت نه تنها شخصیت های بزرگ حقوق بشر و حامیان مقاومت بلکه صدای دولت مردان جهان را هم بلند کرده است. تا مالکی و حکومت ملاها نتوانند با دستان باز به این حملات جنایتکارانه ادامه دهند و این جا است که باید گفت : خون اشرفی می جوشد، جهان می خروشد و دیگر اینکه شهدای این مقاومت پس از سقوط دولت پیشین عراق به هیچ عنوان از نظر تعداد قابل مقایسه با قبل از آن نیست و این شهدا توانسته اند آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران به رهبری خانم مریم رجوی را به دنیا بشناسانند.
پس اشک تمساح ریختن شاعر رذل در مقاله « تسلی تکراری و بی فایده! و یا تبریک» این جناب به تاریخ 27 سپتامبر در سایت پژواک آخوندهای ایران، خبری جز سقوط آزاد این آقا در لجن ملا ها نیست و در جای دیگر این لجن‌نامه میگوید «رهبران بر اساس چه طرح و استراتژی به حقی در همان آغاز کار یا مخفی و یا روانه اروپا شده‌اند وهزاران رزمنده را در عراق و اشرف به عنوان کانون استراتژیک نبرد و سرنگونی باقی گذاشته‌اند »
اولا، هزاران، تکرار می کنم، هزاران رزمنده، عقل و شعور دارند و به شما هیچ ربطی ندارد...............................................
دوما، گفتی رهبران یا مخفی یا روانه اروپا شده اند، آیا عباس داوری، محمود عطای، مهدی برایی ومحمد حیاتی که این در اعتصاب غذای پر افتخار این روزها شرکت داشتند و یا زهره اخیانی، مژگان پارسایی و فهیمه اروانی و...... عضو رهبری این مقاومت نیستند که در اشرف و بعد به زندان لیبرتی رفتند. پس اگر منظورت آقای رجوی است خوب بالا بیار ....درست رژیم ملاها و تمامی متحدانشان هم دنبال او و ایشان به دنبال رهایی مردم ایران است و باید این را هم بدانی شعاری دارد این مقاومت که با تمام شور و شعور خود میگوید ,,پیام به جان جاننان ایستادهایم تا پایان...
و در آخر اضافه کنم  به این شاعر که دیگر یارای سختی را نداشت و یار و دوست غیر مستقیم امروزه ملاها شده است باید گفت که رذل لغتی نیست که بتواند ترا بیان کند، می‌بایست در فرهنگ فارسی لغتی جدید پیدا کرد که شایسته تو باشد
علی افشار رم 21دی ماه

۱۳۹۲ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

هيهات منا المصداقي



چندي روزي است كه دست خودم نيست و اشك همه جا همراهيم ميكند.
روز يكشنبه ١٠ شهريور صبح زود وقتي خبر حمله  جنايتكاران و مزدوران خامنه اي و نوكرش مالكي را به شهر پر شرف و الگوي انسان آزاده در اشرف را شنيدم  به سرعت دست فرزندان خود را گرفته و به جلوي سفارت امريكا در رم رفتم تا با بقيه ايراني ها كه آنجا آمده بودند به دولت امريكا بگوييم ، بس است مگر شما آن ها را خلع سلاح نكرديد و قول حفاظت داديد پس چه شد؟ اگر فكر مي كنيد كه با از بين رفتن مجاهدين در اشرف و زندان ليبرتي ميتوانيد به مماشات خود با رژيم ملاها ادامه دهيد به واقع كور خوانده ايد، و به جرعت ميتوانم بگويم نه تنها عنصر موحد مجاهد خلق بلكه تا يك هوادار اشرف نشان در جهان باقي است نخواهيم گذاشت رژيم ضد بشر آخوندي به حكومت خود ادامه دهد، به قول مهدي رضايي كه در بيداد گاه شاه گفت " ما كساني نبود ايم كه درد مردم ايران را ببينيم و ساكت بنشينيم

  " درود به رجوي به خاطر تربيت اين نسل. در انجا يكي از دوستان كه مدتي بود كمتر در گرده همايي هاي مقاومت ديده مي شد آمده بود و به درستي به من گفت: آن روز وقتي خبر را شنيدم ، درست است كه براي اعتراض به شهادت اين فرزندان پاك مردم ايران آمده ايم ولي من را از ياس و تكرار و گوشه گيري بيرون آوردند و مرا زنده كردند.
بايد بگويم اين مقاومت هيچ وقت به يك مكان هر چند براي آن ماوراي طاقت انسان زحمت كشيده باشند، پايبند نبوده اند مگر آن وقت كه از قطرات آزادي باقي مانده از انقلاب ضد سلطنتي در ايران با آن همه مشقت و سختي ستاد هاي خود را بر پا كرده بودند و ضربات بزرگي بر رژيم ضد بشر خميني زدند در آخر مجبور به ترك آن نشدند و مگر مجاهدين فقط قرار گاه اشرف را در عراق داشتند و همگان مي دانند كه پايگاه هاي ديگري هم بودند كه براي رشد عنصر رزمنده در ارتش آزادي بخش درست شده بود و باز همگان مي دانند كه چه عنصر هاي والا مقامي در اين مكان ها رشد كرده اند و چه ضرباتي بر رژيم پوسيده ملاها زدند 

افتاب ، چلچراغ ، فروغ جاويدان ، مرواريد و ..... بلاخره مبارزه با اين آدم خواران فداي حد اكثربراي رهايي مردمشان  و ترك مي خواهد ، ترك خانواده و ترك فرزندان و ترك لذت هاي دنياي مادي كه آقايان وا داده خيلي براي آن ارزش قاعل هستند و بلاخره ترك قرار گاهي به عزمت شهر پر شرف اشرف و اگر در مملكتي آزاد زندگي مي كردند اين انرژي و فدا را براي سازندگي آن خرج مي كردند و لازم نبود هيچ كدام از آن ها را خرج كنند و براي همين فداي حدااكثر بوده است كه هواداران اين مقاومت مصمم تر در گوشه كنار جهان بر عليه اين رژيم دست به اعتراض زده اند و اخباري كه از ايران عزيز مي رسد خبر از خشم انسان هاي آزاده كشورمان براي فدا و مظلوميت اين ٥٢ شهيد والا مقام مي دهد و مي توان در مقاومت زندانيان سياسي اسير در چنگال ديوان خون آشام ديد . در جايي كه وا دادگان از ترس غالب تهي كرده اند ، زنداني مبارز سعيد ماسوري چه زيبا گفت ..... احساس مي كنم /در بدترين دقايق اين شام مرگ زاي / چندين هزار چشمه خورشيد / در دلم / ميجوشد از يقين  /احساس مي كنم / در هر كنار و گوشه اين /شوره زار ياس / چندين هزار جنگل شاداب / ناگهان ميرويد از زمين.

و در اين جا مي بايست به جنابان وا داده و اشك تمساح ريز مثل مصداقي گفت اگر در قتل عام سال ٦٧ هم زندانيان مقاوم مي خواستند مانند امثال شما وا بدهند و با اطلاعات رژيم هم دست براي دست گيري مبارزان باشند امروز زنده با شما الاف در گوشه و كنار دنيا بوده اند ولي آنها هم مثل شهداي والا مقام و پر افتخار اشرف در ١٠ شهريور با فرياد هيهات منا المصداقي با آغوش هاي باز مرگ را پذيرا شدند و سقف جديدي از فدا در تاريخ انسانيت گذاشتند يا اشك تمساح ريز ديگر جناب قصيم كه به گذشته مقاوم  خود تف كرده، گفته است 
" از لابي  امريكايي و ژنرال هايي كه به منفعت خويش به به  و چه چه مي كنند ولي در عمل هيچ غلطي براي اشرف و ليبرتي نكرده اند " بايد به او گفت درست است كه شما سر سفره هاي حاضر شده از طرف فداكاران اين مقاومت نشسته بوديد اما خوب مي دانيد براي پيدا كردن اين ياران خارجي مقاومت چه زحماتي در سرما و گرماي جلوي پارلمان كشور هاي دموكراتيك كشيده اند و به قول خودتان قبل از وادادگي " با سوزن كوه مشكلات كنده اند" شرمتان باد.
و در آخر به رژيم ملاها كه به واقع لكه ننگي در تاريخ معاصر ايران هستند مي گوييم كه , ما زن و مرد جنگيم ،بجنگ تا بجنگيم